.
آه خدایا . . .
عجب دورانی بود
کودکی . . .
التیام زخمهایش
بوسه های گرم و صادقانه بود
و اکنون . . .
گذشت زمان
التیامی بر زخمها نیست
یادمان می دهد
چگونه با درد زندگی کنیم
.
غم انگیز است . . .
شب از پهلویی به پهلوی دیگر شوی
ببینی تاریکی
از جای خود تکان نخورده است !
.
.
دراز میکشم
خیره میشوم به سقف
اشکهایم میچکند
سر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی . . .
.
.
یه وقتــــــایی هست که جواب همه نگرانیـــات و دلتنگیات
میشــه یه جمله
که میکوبن تو صورتــــت
“بهم گیر نـــــــده، حوصله ندارم “
.
.
قحطی همدم است ؛
من به خوشآمدگویی تابلوی خیابان هم دلخوشم
.
.
در سینه ام زخم های عمیقی هست ؛
انگار کسی مرا با زیر سیاری اشتباه گرفته . . .
.
.
چقد دردناکه . . .
آچار فرانسه همه باشی
وخودت گره های کور زندگیت رو با زور دندونات باز کنی
.